غزل شمارۀ 420
1. شیرین لبان چو بزم می لاله گون کنند
2. خون مرا به جرعه، برای شگون کنند
3. بیرون خرام در صف نازک نهالها
4. کز شرم جلوۂ تو، علمها نگون کنند
5. بشتاب كآهوان حرم از هجوم رشک
6. نزدیک شد که بر سر تیغ تو خون کنند
7. جوش بهار خطّ تو، آفاق را گرفت
8. شیدا دلان چگونه علاج جنون کنند
9. روز مصاف عرض کرم، سرگذشتگان
10. الماس سوده در کف داغ درون کنند
11. آزادگان به شوق، سر آرند در کمند
12. زندانیان چو سلسله ها ارغنون کنند
13. شبها به شوق دولت وصل تو عاشقان
14. کان نمک به دیدۀ بخت زبون کنند
15. همچون حزین خسته، هزارت اسیر هست
16. ظالم بگو، که در غم عشق تو چون کنند؟
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده