غزل شمارۀ 505
1. دارم از عشق و جنون سلسله جنبانی چند
2. در میان تاول آواره بیابانی چند
3. در ره شوق، من و سینۀ نالان جرس
4. عرضه کردیم به هم چاک گریبانی چند
5. من و مینای می و شمع، ز خونین جگری
6. می نماییم به هم دیدۂ گریانی چند
7. می زند مشک، به داغ دل ما منتظران
8. شکن آموزی آن طرّه، به پیمانی چند
9. داستان غم دل را گل اگر گوش کند
10. من و بلبل بسراییم به دستانی چند
11. زخم بر پیکر صد پاره ام از گل بنشست
12. می فروشم به گلستان لب خندانی چند
13. چشم و دل ز آینه و آب مرا پاکتر است
14. پرده پوشی مکن از ما دو سه عریانی چند
15. زان شهیدان که خدنگ تو به جان پروردند
16. کف خاکی به جهان مانده و پیکانی چند
17. تو که باطرّۀ آشفته نمی پردازی
18. خبرت کی بود از حال پریشانی چند؟
19. نیست داغت به دل از لاله عذاران، زاهد
20. خبری می شنوی زاتش سوزانی چند
21. جیب پیراهن خود گل زده چاک و تو حزین
22. در ته خرقۀ ناموس به زندانی چند؟
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده