غزل شمارۀ 53
1. مشکل افتاد عجب کار من حيران را
2. دل مگر یاد دهد، مهر و وفا جانان را
3. اول از چشم تو، خونریز نگاهی دیدم
4. می توان یافت ز آغاز وفا، پایان را
5. دو جهان، بسمل مژگان شکار افکن توست
6. پی صید که، دگر بر زده ای دامان را؟
7. پاس دلهای اسیران وفا، رسم خوشی ست
8. سرو من، شانه مکش طرّۀ مشک افشان را
9. چه شود کز تو دمی خاطرم آسوده شود؟
10. مکش از سینۀ من یک دو نفس پیکان را
11. ترک چشمت دگر از دل چه توقّع دارد؟
12. باج هرگز نبود، مملکت ویران را
13. در بهار خط آن ساقی گلچهره، حزین
14. زاهد آیا به چه رو، طعنه زند مستان را؟
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده