غزل شمارۀ 572
1. آمد شبی به خوابم، آن ماه پرنیان پوش
2. چون صبح پیرهن چاک، چون شمع طرّه بر دوش
3. از تاب باده چون گل، شبنم فشان ز عارض
4. و ز لعل ساده چون مل، سیلاب طاقت و هوش
5. گیسوی مشک فامش، پیوند با رگ جان
6. شمشاد خوش خرامش، با شور حشر همدوش
7. طغرای خطّ سبزش، كان مصحفی ست ناطق
8. پیدا چو عکس طوطی ز آیینۀ بناگوش
9. افغان شب نشینان، افسانه سنج نازش
10. پیمانۀ صبوحی، از خون عاشقان نوش
11. از تاب جعد پرفن، دام بت و برهمن
12. خون وفا به گردن، زنّار کفر بر دوش
13. پروای دل نداری، خون شد ز بیقراری
14. دستی نمی گذاری بر سینه های پرجوش
15. گفتم فدای نامت، جان به لب رسیده
16. ای آهوی رمیده، غارتگر دل و هوش
17. خواهم ز یاری بخت، راهم فتد به کویت
18. تا وقت بازگشتن، دل را کنم فراموش
19. از تیر غمزۀ او، بسمل جگر بر آذر
20. وز یاد جلوۀ او بلبل چمن فراموش
21. گفتا حزین ندانی آیین جان فشانی
22. در کوی بی نشانی، بنشین و هرزه مخروش
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده