حزین لاهیجی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 576

1. یک دم به مزد دیدۀ شب زنده دار خویش

2. می خواستم چو اشک تو را در کنار خویش

3. رنگین نگشت تیغ نگاهت ز خون ما

4. آخر شکسته رنگی ماکرد کار خویش

5. چون در امید وعدۂ وصلت سفید شد

6. کردم ز چشم خویش چو عبهر ، بهار خویش

7. دارم امید منزلتی از دلت هنوز

8. بر سنگ می زنم چو گهر اعتبار خویش

9. هرگز کمی نمی کشم از دشمن غیور

10. بر دیدۀ سپهر نشانم غبار خویش

11. ما غسل توبه را به شط باده می کنیم

12. از بس که تشنه ایم به خون خمار خویش

13. ای مست ناز، طعن اسیری مزن به ما

14. از خویش غافلی که نگشتی شکار خویش

15. ما و بهار، عالم افسرده را حزین

16. داریم تازه، از نفس مشکبار خویش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* آن شعله ایم کز نفس گرم سینه سوز
* گرمی به آفتاب جهانتاب داده ایم
شعر کامل
رهی معیری
* گرفتم که خود هستی از عیب پاک
* تعنت مکن بر من عیب‌ناک
شعر کامل
سعدی
* سرشکم آمد و عیبم بگفت روی به روی
* شکایت از که کنم خانگیست غمازم
شعر کامل
حافظ