غزل شمارۀ 58
1. از فیض ریزش مژه، تر شد دماغ ما
2. افتاد سایۀ رگ ابری به باغ ما
3. خودکامیی ز تلخی دشنام داشتیم
4. شیرین تبسّمی نمکی زد به داغ ما
5. ماگر فسرده ایم صبا را چه می شود؟
6. ره گم نکرده بوی گلی، تا دماغ ما
7. دستش به داغ عشق، همان دور از آتش است
8. پروانه ای که خویش نزد بر چراغ ما
9. داغ دلم چو لاله پر از خون بود حزین
10. یارب مباد خالی ازین می ایاغ ما
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده