غزل شمارۀ 595
1. زندگی در جمع سامان رفت، حیف
2. صبح در خواب پریشان رفت، حیف
3. دانۀ اشکی نیفشاندیم ما
4. عمر چون سیل بهاران رفت، حیف
5. نور جان در ظلمت آباد بدن
6. چون چراغ زیر دامان رفت، حیف
7. از بیابان رفت تا مجنون ما
8. شوخی از چشم غزالان رفت، حیف
9. می شدی بتخانه ها تعمیر کرد
10. مشت خاک ما به جولان رفت، حیف
11. شیشه ها شد از می روشن تهی
12. نور چشم می پرستان رفت، حیف
13. دل به امّیدی درین وحشت سرا
14. از پی آهو نگاهان رفت، حیف
15. دیدۀ عبرت نمالیدیم ما
16. عمر در غفلت به پایان رفت حيف
17. بوی عشق از جیب جانی برنخاست
18. زین سفال کهنه، ریحان رفت، حیف
19. نالۀ عاشق نمی آید به گوش
20. از چمن مرغ خوش الحان رفت، حیف
21. اول شب از گداز دل حزین
22. شمع بزم ما به پایان رفت، حیف
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده