غزل شمارۀ 612
1. زهی ز صبح بناگوشت آفتاب خجل
2. ز خطّ غاليه سای تو، مشک ناب خجل
3. به دل خیال تو آمد شبیّ و منفعلم
4. که میزبان شود از کلبۀ خراب خجل
5. دلم ز وعده برآتش فکندی و رفتی
6. نگشت آن لب میگون ازین کباب خجل
7. حیات یک دمه هم صرف پوچ شد چو حباب
8. کسی مباد ز عمر سبک رکاب خجل
9. به روی ساقی گلچهره چون نظر فکنم؟
10. مرا که توبه،نمود از رخ شراب خجل
11. ز پشت پانظر از شرم بر نمی دارد
12. شده ست نرگس از آن چشم نیم خواب خجل
13. سحر به باغ چنان این غزل سرود حزین
14. که گشت بلبل گوینده در جواب خجل
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده