حزین لاهیجی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 632

1. ز خود دور آن دلارا را نمی دانم نمی دانم

2. جدا از موج دریا را نمی دانم نمی دانم

3. دمید از مشرق هر ذرّه ای، سر زد ز هر خاری

4. نهان آن نور پیدا را نمی دانم نمی دانم

5. لبالب از می دیدار بینم آسمانها را

6. حجاب باده، مینا را نمی دانم نمی دانم

7. به چشم جمله ذرّات جهان هم سنگ می آید

8. عیار لعل و خارا را نمی دانم نمی دانم

9. فریب وعدۀ امروز و فردا کار نگشاید

10. که من امروز و فردا را نمی دانم نمی دانم

11. سرت گردم زبان من شو و با من حکایت کن

12. بیان رمز و ایما را نمی دانم نمی دانم

13. نهانی تا به کی در پرده با دل نکته می سنجی

14. اشارتهای پیدا را نمی دانم نمی دانم

15. به هر جرمی مگیر، ارشاد کن، بیگانۀ کیشم

16. هنوز آیین ترسا را نمی دانم نمی دانم

17. بیا و در عوض بپذیر از من شیوۀ رندی

18. رسوم زهد و تقوا را نمی دانم نمی دانم

19. تو گر خواهی صمد، خواهی صنم، ره گم نمی گردد

20. ز اسما جز مسمّا را نمی دانم نمی دانم

21. حزین، جایی که دارد در بغل هر ذرّه خورشیدی

22. نزاع شیخ و ملّا را نمی دانم نمی دانم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بیگناهی کم گناهی نیست در دیوان عشق
* یوسف از دامان پاک خود به زندان می شود
شعر کامل
صائب تبریزی
* عمر بگذشت و شب تاریک هجر آخر نشد
* یا شبم کوتاه می‌بایست، یا عمرم دراز
شعر کامل
هلالی جغتایی
* خوش آن که حلقه‌های سر زلف واکنی
* دیوانگان سلسله‌ات را رها کنی
شعر کامل
فروغی بسطامی