غزل شمارۀ 669
1. دو جهان است در کنار خودم
2. خود خزان خود و بهار خودم
3. مایه ور تر، کنارم از دریاست
4. خجل از چشم اشکبار خودم
5. گاهگاهی دلم به خود سوزد
6. شمع آدینۀ مزار خودم
7. بسمل افتاده ام ولیکن نیست
8. خبر از نازنین سوار خودم
9. نشئۀ عمر، یک صبوحی بود
10. روزگاری ست در خمار خودم
11. در اسیری ست سرفرازی من
12. سخت در قید اعتبار خودم
13. صلح کل کرده ام به خلق جهان
14. مرد میدان کارزار خودم
15. نه به رندی خوشم نه با تقوا
16. همه درماندگی به کار خودم
17. رفتم از خویش، آمدی چون تو
18. چشم در راه انتظار خودم
19. مهرۀ دل در آتش است سپند
20. گرم جانبازی قمار خودم
21. به ز صد نقش دلکش است حزین
22. رقم کلک مشکبار خودم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده