غزل شمارۀ 684
1. ساقیا رخ بنما تا همه از کار شویم
2. آنقدر می به قدح ریز که سرشار شویم
3. خبر از وضع جهان مرده دلی می آرد
4. مصلحت نیست درین مرحله هشیار شویم
5. ای خوش آن روز که دین در سر زلف تو کنیم
6. فارغ از کشمکش سبحه و زنّار شویم
7. نشکند بادۀ گلرنگ خماری که مراست
8. ای خوش آن روز که مست از می دیدار شویم
9. دولت هر دو جهان خواب و خیال است حزین
10. دولت آن است که خاک قدم یار شویم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده