غزل شمارۀ 718
1. نگاهی کن به حالم، دل به یغما دادۀ عشقم
2. نمی خیزد غبار من ز جا ،افتادۀ عشقم
3. سر از احوال من عقل گران جان در نمی آرد
4. سراپای دو عالم گشتم و بر جادۀ عشقم
5. رموز معنی از من پرس، افلاطون چه می داند؟
6. نیم از روستای عقل، شهری زادۀ عشقم
7. به اوج سدره پرواز مرا کی سر فرود آید؟
8. قفس پروردۀ تن نیستم آزادۀ عشقم
9. ورق باشد به دستم از بیاض صبح روشن تر
10. که تعلیم سخن داده ست لوح سادۀ عشقم
11. به چشم یار ماند مستی دنباله دار من
12. که خود ساقیّ و خود پیمانه و خود بادۀ عشقم
13. حزین از دل چرا نومید باشم در طلبکاری
14. که خالی نیستم از جذبه ای، بيجادۀ عشقم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده