غزل شمارۀ 769
1. ساقی دم صبوح است، خورشید جام گردان
2. دور زمانه یکدم، حسب المرام گردان
3. بی می زلال کوثر زهر است در روانها
4. تلخ است کام جانها عیشی به کام گردان
5. مهر جهان فروزی، فیضت کران ندارد
6. از می هلال ساغر، ماه تمام گردان
7. دردیّ جام لعلی بر خاک عاشقان ریز
8. رخسار بوالهوس را، بيجاده فام گردان
9. بی باده شهر هستی امن و امان ندارد
10. بغداد خطّۀ جام، دارالسّلام گردان
11. در مشرب فتوّت، می را حلال کردی
12. در مذهب مروّت غم را حرام گردان
13. یک جرعه می رساند از فرش تا به عرشم
14. خاکی نهاد خود را عالی مقام گردان
15. كلكم ز نغمه چون نی میراب رحمت توست
16. دل را به حرمت می بیت الحرام گردان
17. رندی و مستیم را، شاهد پرستیم را
18. مشهور خاص کردی، معلوم عام گردان
19. با جان سخت عاشق گر کارزار خواهی
20. تیغ جگر شکافی از غمزه وام گردان
21. در حلقۀ ارادت، کشور گدای عشقیم
22. کیهان خدای حسنی، ما را غلام گردان
23. در عشق شوخ چشمان، رم خوردگان عقليم
24. وحشی نگاه خود را یک لمحه رام گردان
25. شبهای تیره روزان زان رخ صباح کردی
26. تاریک روز ما را، زان طرّه شام گردان
27. کنعانیان به بویی از مصر حسن شادند
28. پیغمبر صبا را، فرّخ پیام گردان
29. خون حزین بسمل از غمزه ریز و او را
30. در محضر قیامت فرخنده نام گردان
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده