غزل شمارۀ 785
1. هدف سینه ز من، ناوک مژگان از تو
2. سخت جانی ز من و سستی پیمان از تو
3. کرد روزی که قضا، شادی و غم را قسمت
4. چشم خونبار ز ما شد، لب خندان از تو
5. گبر دیرینۀ عشقم به حرم کارم نیست
6. دارم آتشکده ای در دل سوزان از تو
7. سر و سامان نثار تو کدام است مرا؟
8. در کفم چیست بگو، جان ز تو ایمان از تو
9. بویت از غنچۀ پنهان ندمیده ست ولی
10. شوری افتاده به مرغان گلستان از تو
11. تو و مستوری حسن و من و رسوایی عشق
12. سینۀ چاک ز من، عشوۀ پنهان از تو
13. دل ناقوس فغانت چه خروشید حزین؟
14. که خراشید دل گبر و مسلمان از تو
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده