غزل شمارۀ 797
1. تا رفته از نظر، ز تنم جان برآمده
2. شرمنده ام که در غمش آسان برآمده
3. از پیچ و تاب عشق ندارم شکایتی
4. دل در شکنج طرّۀ پیچان برآمده
5. یوسف صفت غمم ز جفای زمانه نیست
6. گلگونه ام به سیلی اخوان برآمده
7. از تیغ او مرا تن صدپاره خوش نماست
8. چون گل تنم به زخم نمایان برآمده
9. نگذاشته ست در جگرم داغ عشق نم
10. خونابه ای به کاوش مژگان برآمده
11. در تنگنای شهر چه سان وا شوم حزین؟
12. دیوانه ام به کوه و بیابان برآمده
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده