غزل شمارۀ 857
1. خواست شاهد می پرستم یلّلی
2. آنچه او می خواست هستم، يلّلی
3. دست رقصم، آستینی بیش نیست
4. دست یار افشاند دستم یلّلی
5. چون حباب از آه کارم شد درست
6. بحر گشتم، تا شکستم یلّلی
7. توبۀ نشکسته نگذارم درست
8. عهد با پیمانه بستم یلّلی
9. سوز من سازد دماغ چرخ، ساز
10. عود این نه مجمرستم یلّلی
11. خضر می باید که تعمیرم کند
12. من همان دیوار پستم یلّلی
13. نغمۀ مطرب چو از خویشم برد
14. آید آواز الستم یلّلی
15. چشم ساقی، می پیاپی می دهد
16. مست مست مست مستم یلّلی
17. این غزل از فیض مولانا، حزین
18. «در گشاد بال بستم یلّلی»
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده