حزین لاهیجی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 882

1. کند گرد آوری زلفش، دل شوریده بسیاری

2. که زندان را نباشد بهتر از زنجیر، دیواری

3. تغافل می کند تیغ تو تا کی بارگ جانم؟

4. ز کفر بی سرانجامم، به جا مانده ست زنّاری

5. خروشی دلخراش از رخنه های سینه می آید

6. صفیری می سراید در قفس، مرغ گرفتاری

7. غبار تربتم، در چشم شیران خاک می ریزد

8. خدنگی خورده ام از کیش مژگان ستمکاری

9. ز خورشید جهان آرای رخسار نگه سوزش

10. در آتشخانۀ دل، هر طرف گرم است بازاری

11. تپان در خاک و خون، چون نیم بسمل جان گسل دارد

12. دل آزرده را، بیماری چشم جگر داری

13. حزین، آخر زبان عشقبازی، سود می گردد

14. که بازار نگه، گرم است، با خورشید رخساری


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* هوا مسیح نفس گشت و باد نافه گشای
* درخت سبز شد و مرغ در خروش آمد
شعر کامل
حافظ
* تن از درد لرزان چو از باد بید
* دل از جان شیرین شده ناامید
شعر کامل
فردوسی
* احوال پریشانی من موی به مو بین
* کان سنبل شوریده کند پیش تو تقریر
شعر کامل
خواجوی کرمانی