غزل های ناتمام شمارۀ 211
1. مکن کاری که حرفی از زبان من برون آید
2. شراری از لب آتش فشان من برون آید
3. زبان آتشین خواهد گزید، از شرمساریها
4. به دعوی، شمع اگر با استخوان من برون آید
5. کلامش خون وبویش درد و رنگش لاله گون باشد
6. گلی کز وادی اشک روان من برون آید
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده