مثنوی شمارۀ 13 : نعت سرور انبيا فخر بنی آدم محمّد مصطفی صَلَی اللهُ عَلیه واله وسَلَم
1. این ابر تری که خامه انگیخت
2. در جیب جهان دُر عدن ریخت
3. تاصور نيم نوا دمیده ست
4. رنگ از رخ آسمان پریده ست
5. كلكم به ترانه های حالی
6. گسترده نعیم لایزالی
7. دستان زنِ خامه ام به گلبنگ
8. رامشگر سدره را کند گنگ
9. آیینۀ دل، کشم چو در بر
10. زنگ همه طوطیان کنم کر
11. خضر قلمم، درین سیاهی
12. پی برده به چشمۀ الهی
13. آمیخته خامه ام ز عرفان
14. با آتش عشق، آب حیوان
15. کوثر نمی ازدوات من برد
16. نیسان، گهر از فرات من برد
17. آید چو نیم به خوشخرامی
18. از پنجه، نی افکند نظامی
19. تا زخمۀ من ترانه سنج است
20. یک تار گسسته، پنج گنج است
21. ریزد شکر از زبان كلكم
22. مصر سخن است از آن کلکم
23. بر قاهره قهرمانیم بین
24. اقبال جهان ستانیم بین
25. رمح قلمم به حکمرانی
26. خوابانده درفش کاویانی
27. آتش جهد از سر سنانم
28. خار است، فشردۀ بنانم
29. كلكم به سخنوران امیر است
30. یک غاشیه کش مرا، جریر است
31. بر سر دارد سجلّ اذعان
32. فرمان بلاغتم ز عدنان
33. هر در که ز نطق سفته راندم
34. بر درگه مصطفی نشاندم
35. آن گوهر افسر نبوّت
36. دریاکش لجّۀ فتوّت
37. گوشی به دُر خوشاب من کرد
38. حسّان عجم خطاب من کرد
39. از فیض قبول آن مكرّم
40. شد ملک سخن مرا مسلّم
41. بی سکّۀ من، که باد جاوید
42. رایج نشود طلای خورشید
43. من بنده، کمین غلام اویم
44. جمشیدم و مست جام اویم
45. بی آنکه تلاش فکر کاود
46. نقشی، ز دل و زبان تراود
47. در جوش بود شراب مهرش
48. یک خُمکده است نُه سپهرش
49. ای عرش جناب لامکان گرد
50. عالم افروز نور پرورد
51. معراج نخستت، آسمان است
52. معراج دگر، علوّشان است
53. روشن گهران آبنوسی
54. زیر قدمت، به خاک بوسی
55. چشمی که به درگهت بساید
56. عين الشّمسش خطاب شاید
57. مژگان که غبار درگهت رفت
58. نور دل و دیده اش توان گفت
59. جسمی که تو را به جانفشانی ست
60. تن نیست، که جان جاودانی ست
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده