حزین لاهیجی_دیوانمثنوی ها (فهرست)

مثنوی شمارۀ 51 : سفير خامۀ بلند صریر به هوش افزایی مرزبانان حکمت پذير

1. چنین است فرمان که حق را نهان

2. نشاید نمودن ز فرماندهان

3. نمایندۀ راه خیر و سلوک

4. ندارد نصیحت دریغ، از ملوک

5. که در خیر ایشان بود خیر خلق

6. نکو خواه خلق است، پاکیزه دلق

7. بیا ای شهنشاه شوکت فروش

8. فقیرانه بنشین و بگشای گوش

9. به اندرز من گوش بگشا، دمی

10. که بهتر دمی زنده، از عالمی

11. بود پندم افزایش هوش تو

12. کنم گوهر آویزۀ گوش تو

13. جوان بخت خواهد جهانت ستود

14. که در عصر آن پیر داننده بود

15. تو دانی که دنیاست ناپایدار

16. نباشد به ناپایدار اعتبار

17. به هر جا نهی پا درین خاکدان

18. بود فرق فرماندهان جهان

19. تن سروران لطافت سرشت

20. به راه تو امروز خاک است و خشت

21. بیفشان به این بی بقا دست رد

22. فلک بخشد امروز و فردا برد

23. به تسخیر جایی چرایی به رنج

24. که خاکش فروبرده، قارون و گنج

25. به نکبت سرا بسته ای دل چرا؟

26. فرورفته ای زنده در گل چرا؟

27. به مردی توانی گرفتن جهان

28. ولی مرگ می گیردت ناگهان

29. ز ابلیس آزاده جانی برست

30. که غیر از خدا دل به چیزی نبست

31. به دنیا تو را تیز دندان آز

32. اجل در قفایت دهن کرده باز

33. چه بندی میان را به زرّین کمر؟

34. که بستن ضرور است، بار سفر

35. پی این سفر برگ و سازی بیار

36. سرشکی ببار و نیازی بیار

37. چه می پرسی از گنج داران حساب؟

38. حساب خدا را چه گویی جواب؟

39. به آز و امل این چه دلبستگی ست

40. نجات و سعادت به وارستگی ست

41. شدی بندۀ خاص فرج و شکم

42. شکم بنده باشد ز خربنده، کم

43. خدا بندگان از تو نالان به حق

44. دل مستمندان ز جور تو شق

45. شقاوت بلایی ست بی زینهار

46. مکن زینهار، این بلا را شعار

47. شعورت چه شد ای اسیر غرور؟

48. مگر از غروری، عديم الشّعور

49. شب عمر رفت و چنان خفته ای

50. ندیدی مگر خواب آشفته ای

51. تو دانی دگر، ما صلایی زدیم

52. گرانخواب را پشت پایی زدیم

53. حزین، از خروشت جهان می تپد

54. زمین می تپد، آسمان می تپد

55. سعادت کسی را کند رهبری

56. که آموزد از گفته ات سروری


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به آغاز گنج است و فرجام رنج
* پس از رنج رفتن ز جای سپنچ
شعر کامل
فردوسی
* شاه‌نشین چشم من تکیه گه خیال توست
* جای دعاست شاه من بی تو مباد جای تو
شعر کامل
حافظ
* وز عقل بهترت سپری باید ای حکیم
* تا از خدنگ غمزه خوبان حذر کنی
شعر کامل
سعدی