حزین لاهیجی_دیوانمثنوی ها (فهرست)

مثنوی شمارۀ 62 : حکایت

1. یکی با کهنسال رنجور گفت

2. که دادی به میراث خور مال مفت

3. به صد عجز و زاری ز خواهندگان

4. دریغ آمدت قرص نانی از آن

5. ندادی پشیزی به مزدور خویش

6. نه بردن توانیش در گور خویش

7. نه خود خوردی ونه خوراندی به کس

8. نهادی و بر ناقه بستی جرس

9. به یک عمر بر زر زدی قفل و بند

10. کنون می گذاری که مردم برند

11. عجب دارم از کار و بار تو من

12. جدا کرده ای حصّۀ خود کفن

13. ازین قسمت افتاده ای در وبال

14. که حسرت تو بردیّ و بیگانه مال


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* خیال روی تو بیخ امید بنشاندست
* بلای عشق تو بنیاد صبر برکند است
شعر کامل
سعدی
* زدوده تیغها اندر کف ایشان چو نیلوفر
* شده نیلوفر از خون بداندیشان چو آذ‌ریون
شعر کامل
امیر معزی
* تن مسکین من بگداخت چون موم
* دل غمگین من بشکافت چون نار
شعر کامل
فرخی سیستانی