هلالی جغتایی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 11

1. یار ما هرگز نیازارد دل اغیار را

2. گل سراسر آتشست، اما نسوزد خار را

3. دیگر از بی‌طاقتی خواهم گریبان چاک زد

4. چند پوشم سینهٔ ریش و دل افگار را؟

5. بر من آزرده رحمی کن، خدا را، ای طبیب

6. مرهمی نه، کز دلم بیرون برد آزار را

7. باغ حسنت تازه شد از دیدهٔ گریان من

8. چشم من آب دگر داد آن گل رخسار را

9. روز هجر از خاطرم اندیشهٔ وصلت نرفت

10. آرزوی صحت از دل کی رود بیمار را؟

11. حال خود گفتی: بگو، بسیار و اندک هر چه هست

12. صبر اندک را بگویم، یا غم بسیار را؟

13. دیدن جانان دولتی باشد عظیم

14. از خدا خواهد هلالی دولت دیدار را


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* میگساری که لب و چشم تو بیند، داند
* که چرا از نظرم شکر و بادام افتاد
شعر کامل
فروغی بسطامی
* یا رب آن شاهوش ماه رخ زهره جبین
* در یکتای که و گوهر یک دانه کیست
شعر کامل
حافظ
* غنچه را پیش دهان تو صبا خندان یافت
* آنچنان بر دهنش زد که دهن پر خون شد
شعر کامل
سلمان ساوجی