هلالی جغتایی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 141

1. گر کسی عاشق رخسار تو باشد چه کند؟

2. طالب دولت دیدار تو باشد چه کند؟

3. شوخی و بی‌خبر از درد گرفتاری دل

4. دردمندی که گرفتار تو باشد چه کند؟

5. چه غم از سینهٔ ریش و دل افگار مرا؟

6. سینه‌ریشی که دل‌افگار تو باشد چه کند؟

7. قصد جان و دل یاران بود اندیشهٔ تو

8. بی‌دلی کر دل و جان یا تو باشد چه کند؟

9. ای طبیب دل بیمار، بگو، بهر خدا

10. کان جگر خسته، که بیمار تو باشد چه کند؟

11. گوش بر گفتهٔ احباب توان کرد ولی

12. هر که را گوش به گفتار تو باشد چه کند؟

13. می‌کند بی تو هلالی همه شب نالهٔ زار

14. ناتوانی که دلش زار تو باشد چه کند؟


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ببین ای پند گو آه من و بر مجمع دیگر
* چراغ خویش روشن کن که اینجا باد می‌آید
شعر کامل
محتشم کاشانی
* از سر مستی دگر با شاهد عهد شباب
* رجعتی می‌خواستم لیکن طلاق افتاده بود
شعر کامل
حافظ
* یکی از عقل می‌لافد یکی طامات می‌بافد
* بیا کاین داوری‌ها را به پیش داور اندازیم
شعر کامل
حافظ