هلالی جغتایی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 229

1. اگر چون خاک پامالم کنی، خاک درت گردم

2. وگر چون گرد بر بادم دهی، گرد سرت گردم

3. کشی خنجر که می‌سازم به دست خویش قربانت

4. چه لطف‌ست این؟ که من قربان دست و خنجرت گردم

5. تو ماه کشور حسنی و شاه کشور خوبان

6. گدای کشورت باشم، اسیر لشکرت گردم

7. پس از مردن چو در پرواز آید مرغ جان من

8. چوم مرغان حرم بر گرد قصر و منظرت گردم

9. مگس‌وارم، به تلخی، چند رانی؟ سوی خویشم خوان

10. که بر گرد لب شیرین همچون شکرت گردم

11. هلالی را به هشیاری چه جای طعن؟ ای ساقی

12. بگردان ساغر می تا هلاک ساغرت گردم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دل ای رفیق درین کاروانسرای مبند
* که خانه ساختن آیین کاروانی نیست
شعر کامل
سعدی
* خلق خوش در نوبهار عافیت دارد مرا
* خاکساری در حصار عافیت دارد مرا
شعر کامل
صائب تبریزی
* غیر وقت آنچه شود فوت ز اسباب جهان
* عارفان را مژه نمناک نگردد هرگز
شعر کامل
صائب تبریزی