غزل شمارهٔ 79
1. روز من شب شد و آن ماه به راهی نگذشت
2. این چه عمریست که سالی شد و ماهی نگذشت؟
3. ذوق آن جلوه مرا کشت که وی از سر ناز
4. آمد و گاه گذشت از من و گاهی نگذشت
5. عمر بگذشت و همان روز سیه در پیشست
6. در همه عمر چنین روز سیاهی نگذشت
7. قصهٔ شهر دل و لشکر اندوه مپرس
8. که از آن عرصه به این ظلم سپاهی نگذشت
9. نگذشت آن مه و زارست هلالی به رهش
10. حال درویش خرابست که شاهی نگذشت
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده