غزل شمارۀ 1028
1. منزل نکرده دل هنوز اندر حریم سینه ام
2. عشق تو در دل داشت جا، من عاشق دیرینه ام
3. از دل خراش افغان من تیغت به خونم تیز شد
4. تیغ ترا سوهان بود گویی خراش سینه ام
5. من دانه چین مرغی نیم كآیم به دام کس فرو
6. سیل بلا و تخم غم بس باشد آب و چینه ام
7. وقت طبیب شهر ما خوش کو به رغمِ محتسب
8. یکسر برد تا پای خُم از مسجدِ آدینه ام
9. از بس که جرعه بر سرم ریزند مستان لبت
10. هست از لباس میکده آلوده تر پشمینه ام
11. در گریه عمر آمد به سرو ز شوق لعلت سینه پُر
12. صد گنج گوهر ریختم خالی نشد گنجینه ام
13. جامی نبیند چشم جان جز عکس ساقی ازل
14. تا داد پیر می فروش از جام می آیینه ام
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده