غزل شمارۀ 1049
1. ز فرقت تو چه گویم چه ناتوان شده ام
2. ز قحط آب چمن چون شود چنان شده ام
3. زمان وصل تو چون زود همچو برق گذشت
4. ز نوک هر مژه من ابر خون فشان شده ام
5. ز بس که گشته ام از فکر آن میان باریک
6. زشرم مردم باریک بین نهان شده ام
7. سموم هجر توام پی بر استخوان نگذاشت
8. پی سگان درت مشتی استخوان شده ام
9. بر آستان تو کامد سریرِ عزّت من
10. بر آستان که کم از خاک آستان شده ام
11. طفیل خیل سگانم تفقّدی می کن
12. به کوی تو دو سه روزی که میهمان شده ام
13. مگو که پیر شدی ترک عشق گو جامی
14. که من به عشق تو پیرانه سر جوان شده ام
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده