جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 1083

1. چون مرا دولت آن نیست که دیدار تو بینم

2. به سر کوی تو آیم در و دیوار تو بینم

3. من که باشم که توانم گلی از باغ تو چیدن

4. این قدر بس ک یکی خار ز گلزار تو بینم

5. تا شدی شهره چو خورشید همه ماه وشان را

6. ذرّه سان بی سر و پا گشته هوادار تو بینم

7. زاهدان در هوس طوبی و اندیشۀ جنت

8. من در آن غم که چه سان قامت و رخسار تو بینم

9. چون به راه تو شود خاک تنم باد سلامت

10. چشم خونبار که باری قد و رفتار تو بینم

11. تویی آن یوسف ثانی که عزیزان جهان را

12. جان نهاده به کف دست خریدار تو بینم

13. نرسد هیچکس ای جان به گرفتاری جامی

14. زین همه عاشق بیدل که گرفتار تو بینم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* هر کرا اسرار کار آموختند
* مهر کردند و دهانش دوختند
شعر کامل
مولوی
* پیش از آن کاندر جهان باغ و می و انگور بود
* از شراب لایزالی جان ما مخمور بود
شعر کامل
مولوی
* پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت
* من چرا ملک جهان را به جوی نفروشم
شعر کامل
حافظ