غزل شمارۀ 1220
1. ای خاک پای توسنت افزوده آبِ روی من
2. در عشقت از روز ازل با محنت و غم خوی من
3. هر روز بر شکل دگر خود را به راهت افگنم
4. باشد ندانی کان منم بینی به رحمت سوی من
5. در جُست و جوی وصل تو آید به سر عمرم ولی
6. نبود به جز بی حاصلی محصول جست و جوی من
7. تا کی پیِ آغوش تو هر سو برم دستِ هوس
8. مشکل که آرد چون تویی سر در خمِ بازوی من
9. زین گونه کز سر تا قدم بگرفت دردت مو به مو
10. شاید که خیزد دم به دم صد ناله از هر موی من
11. دانم که گردد عاقبت آلودۀ خوابِ اجل
12. این سر که دارد روز و شب بالین سر زانوی من
13. خوش آنکه شب با پاسبان گفتی که جامی را بران
14. تا چند باشد تنگ ازو جا بر سگانِ کوی من
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده