غزل شمارۀ 1222
1. کس وصالت چنین نخواست که من
2. وز فراقت چنین نکاست که من
3. گفته ای بر رُخم که عاشق تر
4. چهرۀ زرد من گو است که من
5. همه کس مبتلای تست ولی
6. نه بدین گونه مبتلاست که من
7. دل که درماندۀ جدایی تست
8. نه چنان از درت جداست که من
9. کیست گفتم به راستی چو قدت
10. سرو بالا کشید راست که من
11. گفت جامی که می برد سوی دوست
12. بادِ صبح از میانه است که من
13. بی تو هستم میان آتش و آب
14. کز دل و دیده عمرهاست که من
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده