غزل شمارۀ 1265
1. بیا بر آستانِ خود ببین روی نیازِ من
2. بود کز یُمن اقبالت قبول افتد نمازِ من
3. نخواهم چاره از کس گرچه بیچارگی دارم
4. چو تو بیچاره ام خواهی که گردد چاره ساز من
5. همی رفت از جهان محمود غزنین زیر لب گویان
6. که گر من مُردم از غم جاودان بادا ایاز من
7. نمی گویم ز زلفت قصّه جز شب ها نهان با خود
8. ز خطّ دلکشت بر روی روز افتاد راز من
9. نباشد در درازی عمر کس چون عمر من زین سان
10. که هر تاری ز زلفت هست یک عمر دراز من
11. می آلوده پلاس میکده کردم لباس خود
12. همین بس بر کتف دُرّاعۀ دولت طراز من
13. بود کلک من از بحر حقیقت مستعد جامی
14. منه گو معترض انگشت بر حرف مجاز من
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده