غزل شمارۀ 127
1. هر صبح کافتاب رخت سر زند ز جیب
2. گر من چو صبح چاک زنم جیب جان چه عیب
3. چون گشت ساقی آن لب میگون چه جای طعن
4. گر طیلسان زهد به صهبا دهد صهيب
5. پیران سرم هوای جوانی ز رہ فگند
6. آنجا که حکم عشق چه جای شباب و شیب
7. بر ما رقم به عشق زد آن دم که ساز کرد
8. اسباب جلوه شاهدِ خلوت سرای غیب
9. اشک من از عقیق یمن می دهد نشان
10. مُد خَيّمتِ سُعاد عَلی ایمن العُذيب
11. سیراب کن ز بحر یقین جان تشنه را
12. زین بیش خشک لب منشین بر سراب ریب
13. جامی درون خرقۀ خود یافت دوست را
14. زان رو کشید پای به دامان و سر به جیب
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده