غزل شمارۀ 1287
1. دلا کرشمۀ آن شاه نازنینان بین
2. به سحر و شعبده آشوب پاک دینان بین
3. بر آستان وصالش کشیده دامن آز
4. دراز دامنیِ کوته آستینان بین
5. صبا بگوی به آن مه که رَخش بیرون ران
6. به چشم مرحمت اندوه ره نشینان بین
7. به هر زمین که نهد رَخش بادپای تو نعل
8. ز سجده صورت ابروی مه جبینان بین
9. گره گشا ز خم طرّه و گروه گروه
10. فتاده در عقب خویش نافه چینان بین
11. چو همعنان رقیبان به عاشقان گذری
12. مکن رعایت آنان و سوی اینان بین
13. به وصف تو نپسندند نظم جامی را
14. کمال نازكیِ طبع خرده بینان بین
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده