غزل شمارۀ 1308
1. من کیستم که چشم گشایم به روی تو
2. این بس که می کنم به زبان گفت وگوی تو
3. ای آرزوی جان نظری کن به حال من
4. زان پیش تر که جان دهم از آرزوی تو
5. خالی نیم ز فکر میانت بلی مرا
6. پیوند دیگرست به هر تار موی تو
7. هر صبح می کنم چو صبا ره سوی چمن
8. باشد که یابم از گل نورسته بوی تو
9. پایم چو سوده شد به رهت بعد ازین چو اشک
10. غلتم به خون و خاک، پیِ جُست و جوی تو
11. من اهل خوان وصل نیم کاش چون سگان
12. سنگی خورم به سر ز مقیمان کوی تو
13. این نقش نو کشیده غزل نیست ای غزال
14. طومار محنت است ز جامی به سوی تو
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده