غزل شمارۀ 1322
1. آن سرو که شادند جهانی به غم او
2. هر سو که خرامد سرِ ما وقدم او
3. باشد ستم از یار کرم، شُکر که بگذشت
4. در حق منِ خسته دل از حد کرم او
5. بر لوح دلم صورت خط تو رقم زد
6. آنکس که روا نیست خطا بر قلم او
7. آه ار نکشم سوز درون هست که آتش
8. آخر نشود گرچه نشيند عَلَم او
9. هردم زندم زخمی از آن غمزۀ بی رحم
10. شرمنده ام از مرحمت دم به دم او
11. بیت الحرم ماست درت چند نشینم
12. محروم ز احرام حریم حرم او
13. جامی ز غم عشق تو گر مُرد غمی نیست
14. پیداست چه خیزد ز وجود و عدم او
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده