غزل شمارۀ 1335
1. تا نمودست سر از طرف کله کاکل او
2. روز بر کج کُلهان کرده سیه کاکل تو
3. بر سرِ موكب خورشید جبینان تو شهی
4. هندوی چتر گشاید بر شه کاکل تو
5. رفت بر باد هوا رشتۀ جمعیّت ما
6. می ندارد سرِ این رشته نگه کاکل تو
7. دل به فکر ذقن تست دریغا که نشد
8. دستگیر دل افتاده به چَه کاکل تو
9. تا سوی خویش کشد دل ز همه روی زمین
10. رسن آویخته از طارم مه کاکل تو
11. سر نتابند هنوز از ره تو مسکینان
12. با همه سر که فگنده است به ره کاکل تو
13. چون رهد جامی ازین سان که شود دام رهش
14. گه خط سبز تو گه زلف تو گه کاکل تو
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده