غزل شمارۀ 1367
1. آن شوخ رسید اینک و خلقی به نظاره
2. چون نیست مرا طاقت نظّاره چه چاره
3. هر کس به سرِ راه رود بهرِ تماشا
4. مسکین منِ حیران کنم از راه کناره
5. خواهم که دَوَم پیش عنانش چو غلامان
6. هر جا که رسد پیش من آن ماه سواره
7. چون ماتمیان چند کنم نوحه در آن کوی
8. رخساره خراشیده و پیراهن پاره
9. بیخوابیِ ما را اگر آن شوخ نداند
10. ای کاش بپرسد شبی از ماه و ستاره
11. خواهم که به یک زخم ازو کشته نگردم
12. باشد که چشم لذّت تیغش دو سه باره
13. نگرفت در آن سنگدل افسانۀ جامی
14. هرچند که خون می شود از وی دل خاره
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده