جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 1424

1. بتی که بود چو جانم به سینه جا کرده

2. گرفت راهِ جدایی وداع ناکرده

3. به داغ مرگ جدا باد جان ز تن آن را

4. که همچو جان ز تن او را ز من جدا کرده

5. رخی چو آینه رفت از وطن جدا ز رقیب

6. که دید آینه ای این چنین جلا کرده

7. بریخت خون به رهم بهر آزمودن تیغ

8. بدین بهانه چه خون ها که زیر پا کرده

9. فتاده بهر سجودش به روی صد بی دل

10. به هر نظر که گهِ رفتن از قفا کرده

11. هزار جان گرامی فدای خنجر او

12. که بند بند مرا پرسشی جدا کرده

13. چو بی رقیب محالست وصل از آن جامی

14. به هجر ساخته وز وصل خوی واکرده


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مشوی ای دیده نقش غم ز لوح سینه حافظ
* که زخم تیغ دلدار است و رنگ خون نخواهد شد
شعر کامل
حافظ
* مژدهٔ وصل توام ساخته بیتاب امشب
* نیست از شادی دیدار مرا خواب امشب
شعر کامل
وحشی بافقی
* ظاهر و باطن ما آینه یکدگرند
* خاک در چشم حریفی که دهد بازی ما
شعر کامل
صائب تبریزی