غزل شمارۀ 1431
1. ای چو جان در دل من جا کرده
2. عقل را عشق تو شیدا کرده
3. هر که امروز رُخت دیده به نقد
4. پشت بر نسیۀ فردا کرده
5. کی کند روی تماشا به بهشت
6. هر که روی تو تماشا کرده
7. بت ترا دیده و چون برهمنان
8. پیش تو سجده تمنّا کرده
9. عارفت کرده به خط غارت دین
10. این چه رسمست که پیدا کرده
11. در پیِ وصل چو تو مشک خطی
12. شهری از سر چو قلم پا کرده
13. تا کند فکر دهانت جامی
14. عمر در فنّ معمّا کرده
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده