غزل شمارۀ 1489
1. باشد از شَوْب ریا مشرب رندان صافی
2. عیب ایشان مکن ای خواجه ز بی انصافی
3. لاف کم زن که نه از شیوۀ مردان خداست
4. ای که از شیوۀ مردان خدا می لافی
5. تا ز اوصاف من و ما نشود صوفی صاف
6. اهل صفوت نکنندش به صفا وَصّافی
7. لب فروبند که جز رزق تو نازل نشود
8. گر به فریاد و فغان سقف فلک بشکافی
9. امتیاز سره قلب جهان دشوارست
10. خاصّه وقتی که به قَلّاب رسد صّرافی
11. جامی افشا چه کنی در غزل اسرار ازل
12. کی بود نظم قوافی به حقایق وافی
13. بر تن حجله نشینان معانی تنگست
14. هر شعاری که تو از شعر عبارت بافی
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده