غزل شمارۀ 1498
1. به هر زمین که نشانی ز خيمۀ ليلى
2. نماید از مژه مجنون روان کند سیلی
3. سکون و صبر چه امکان چو بست قاید عشق
4. زمام خاطر مجنون به محمل لیلی
5. پی دعای فراغت ز عشق مجنون را
6. به کعبه برد پدر با صد آه و واویلی
7. گرفت حلقه که یارب به حقّ این خانه
8. که هر دمم سوی لیلی زیاده ده میلی
9. به آب زمزم اگر شست خرقه زاهد شهر
10. چه سود از آن چو ندارد طهارت ذیلی
11. گهی که بار دل خویش بر تو پیمایم
12. به عرض ارض و سماوات بایدم کیلی
13. عنانِ دل به کف تست بنده جامی را
14. اگرچه صف زده خوبان ز هر طرف خیلی
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده