غزل شمارۀ 1538
1. خیل بتان برون ز شمارست و شه یکی
2. آری بود ستاره هزاران و مه یکی
3. کردند عرض حُسن سپاه بتان ولی
4. چون شهسوار من نبوَد زان سپه یکی
5. از ما چه اعتبار که صد تاج خسروی
6. باشد بر آستان تو با خاکِ ره یکی
7. خوش خواب مستیِ تو که من با فراغ دل
8. بوسم گه آن دو لعل می آلود و گه یکی
9. عشقت گرفت کشور دل عقل گو برو
10. كان مُلک را بسنده بود پادشه یکی
11. جامی مرو ز میکده با خانقه که هست
12. در کوی عشق میکده و خانقه یکی
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده