جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 1554

1. این چنین خوب و نازنین که تویی

2. نبود هیچکس چنین که تویی

3. گر گلستان جنّتم بخشند

4. نروم زان گل زمین که تویی

5. صحبت جان و تن نیارد تاب

6. مونس هر دل حزین که تویی

7. هیچ مرغ دل از تو جان نبرد

8. باز ازین گونه در کمین که تویی

9. جامی آخر به داغ دل سوزی

10. با چنین آه آتشین که تویی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
* من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می‌رود
شعر کامل
سعدی
* آن که مسلسل نمود طرهٔ لیلی
* خواست که مجنون اسیر سلسله باشد
شعر کامل
فروغی بسطامی
* سخن خویش به بیگانه نمی‌یارم گفت
* گله از دوست به دشمن نه طریق ادب‌ست
شعر کامل
سعدی