غزل شمارۀ 1568
1. تویی آن آفتاب عالم آرای
2. که داری در دل هر ذره ّای جای
3. جمالت را عماری در عمارت
4. نمی گنجد سوی ویران ما آی
5. مپوش از ما به ما نور رخ خویش
6. به گِل خورشید تابان را میندای
7. میان ما و تو ماییم پرده
8. کرم کن وز میان این پرده بگشای
9. خرد زنگست بر آیینۀ عشق
10. بده می ساقیا وین زنگ بزدای
11. چو جانان جان جان تست جامی
12. جهان در جُست و جوی او مپیمای
13. مزن در دامن آن جانِ جان دست
14. منه دیگر برون از خویشتن پای
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده