غزل شمارۀ 159
1. مرا چو قبله نگردد به عیدگه رویت
2. زعیدگه کنم آهنگ کعبۀ رویت
3. تو عید خلقی و قربانت آنکه مردم را
4. کشد به غمزۀ خونریز چشم جادویت
5. اگرچه نیست درین عهد رسم مَه دیدن
6. نمی رود ز ضمیرم خیال اَبرویت
7. گذشتم از هوس کعبه و طواف حرم
8. همین بس است مرا حجّ که بگذرم سویت
9. زتاب هجر تو می سوختم بحمدالله
10. که سایه بر سرم انداخت سرو دلجویت
11. به ضبط مملکت دلبری گشادی دست
12. دعای خسته دلان باد حرز بازویت
13. برون خرام و مترس از گزند کز هرسو
14. هزار بنده چو جامی بود دعاگویت
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده