غزل شمارۀ 16
1. از خار خار عشق تو در سینه دارم خارها
2. هردم شکفته بر رخم زان خارها گلزارها
3. از بس فغان و شیونم چنگیست خم گشته تنم
4. اشک آمده تا دامنم از هر مژه چون تارها
5. ره جانب بستان فگن کز شوق تو گل در چمن
6. صد چاک کرده پیرهن شسته به خون رخسارها
7. تا سوی باغ آری گذر سرو و صنوبر را نگر
8. عُمری پی نظاره سر برکرده از دیوارها
9. زاهد به مسجد برده پی حاجی بیابان کرده طی
10. آنجا که کار نقل و می بیکاریست این کارها
11. هر دم فروشم جان ترا بوسه ستانم در بها
12. دیوانه ام باشد مرا با خود بسی بازارها
13. تو داده بار هر خسی من مرده از غیرت بسی
14. یکبار میرد هر کسی بیچاره جامی بارها
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده