غزل شمارۀ 25
1. خط دمید از لب نوشین تو شیرین دهنا
2. خضر خواند اَنَبْتَهُ الله نَباتاً حَسَنا
3. خامۀ صنع ثنای تو رقم کرد به حسن
4. بر گل از سبزۀ نو خیز زهی حسن و ثنا
5. در ازل سرّ دهانت ز ملک خواست حکیم
6. نعره برداشت که سبحانک لاعلم لنا
7. سست بنیاد بود وعدۀ وصل از تو بسی
8. کی توان خانۀ امید بران کرد بنا
9. عمرها پیش تو در ظلّ عنایت بودم
10. داغ هجر تو بدل کرد عنایت به عنا
11. از قفس چند زند لاف تكلّم طوطی
12. یک نفس لعل شکرریز تو گو در سخن آ
13. مرد کو دست به زربخشیِ رندان نگشاد
14. به بود بسته کفِ او چو عروسان به حنا
15. گر به خروار بریشم نبود تاری چند
16. بس بود بر خرک عود ز اسباب عنا
17. می پرستان همه از صاف بقا در طربند
18. کام جامی چه بود جرعه ای از جام فنا
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده