جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 420

1. ز لعلت آن ز وی قدر شکر هیچ

2. ندارم رنگ جز خون جگر هیچ

3. به گرد آن میان گشتم کمروار

4. بسی وز وی ندیدم جز کمر هیچ

5. دهانت نیست جز هیچ و میان نیز

6. وز ایشان کار عاشق هیچ بر هیچ

7. چو خوش خاطر نشینی با رقیبان

8. نباشد عاشقان را زین بتر هیچ

9. چو آرم تحفۀ جان پیش چشمت

10. نماید مختصر و آن مختصر هیچ

11. نبینی آب چشم و روی زردم

12. نباشد پیش شاهان سیم و زر هیچ

13. لبت لعل و دهان می جست جامی

14. همین لعل و لبت خواهد دگر هیچ


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ناصح از بیهودگی آبروی خویش برد
* بوی خون آید ز افغان مرغ بی هنگام را
شعر کامل
صائب تبریزی
* می بهشت ننوشم ز دست ساقی رضوان
* مرا به باده چه حاجت که مست روی تو باشم
شعر کامل
سعدی
* نیست ممکن از زبان خوش کسی نقصان کند
* چرب نرمی غوطه در شکر دهد بادام را
شعر کامل
صائب تبریزی