غزل شمارۀ 445
1. باز صبح طرب از مطلع امید دمید
2. نفحات ظفر از گلشن اقبال وزید
3. نامۀ بسته سرآمد ز مراد دل من
4. حاصل نامه مرادی که دلم می طلبید
5. فتح ناکرده چونافه سر آن نامه هنوز
6. به مشام دل و جان رایحۀ فتح رسید
7. هر کرا بود پر از گوهر اخلاص درون
8. چون صدف شد همه تن گوش چو آن مژده شنید
9. لله الحمد که آن نقش که خاطر می خواست
10. آمد آخر ز پس پردۀ تقدیر پدید
11. خار هر کَیْد که بدخواه به راه تو نهاد
12. خنجری گشت که جز در جگر او نخليد
13. دم به دم جامی از اخلاص کند همره باد
14. سوی تو فاتحۀ فاتح ابواب مزید
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده