جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 457

1. ای کسانی که در آن کوی گذاری دارید

2. این چنین در غم و اندوه مرا مگذارید

3. ناگهان گر سوی آن ماه گذاری بکنید

4. بر شما باد که از حالت من ياد آرید

5. سر به سر قصۀ غم های مرا عرضه دهید

6. یک به یک محنت و اندوه مرا بشمارید

7. می روم سوی عدم جان مرا بستانید

8. یادگاری به سگان درِ او بسپارید

9. تن فرسودۀ من بر سرِ راهش فگنید

10. چه شود یک خس و خاشاک دگر انگارید

11. بعد مرگ از من محروم گھی یاد کنید

12. شکر آن را که نه محروم از آن دیدارید

13. جز گیاه غم و حسرت ندمد از گل من

14. هرچه تا روز ابد بر سر خاکم کارید

15. باغ خلد ار شودم جای هنوزم باشد

16. بر شما رشک که در سایۀ آن دیوارید

17. رفت آغشته به خون جامی از آن کوی به خاک

18. شاید ار بر سرش از دیده و دل خون بارید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تو بت چرا به معلم روی که بتگر چین
* به چین زلف تو آید به بتگری آموخت
شعر کامل
سعدی
* دل رام دستت شد ولی بر وی میفشان آستین
* ترسم که ناگه رم دهی این مرغ دست آموز را
شعر کامل
وحشی بافقی
* برادران و بزرگان نصیحتم مکنید
* که اختیار من از دست رفت و تیر از شست
شعر کامل
سعدی